فريدون مشيری
...
بوی گل نرگس؟
- نه،
که بوی خوش عيد است!
شو پنجره بگشا،
که نسيم است و نويد است
رو خار غم از دل بکن، ای دوست،
که نوروز
هنگام درخشيدن گلهای اميد است
بر لاله ی از برف برون آمده بنگر،
چون روی تو، کز بوسه من سرخ و سپيد است
با نقل و نبيدم نبود کار، که امروز
روی تو مرا عيد و لبت نقل و نبيد است
گر با دل خونين، لب خندان بپسندی
با من بزن اين جام، که ايام، سعيد است!
برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 11 ارديبهشت 1399 ساعت: 19:00
برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 11 ارديبهشت 1399 ساعت: 19:00
مردی را میشناختم که وقتی افسرده میشد، خوش قیافه میشد و وقتی خوش قیافه میشد زنی دلباخته اش میشد و زن باعث میشد حالش خوش شود و افسرده نباشد.
اما وقتی حالش خوش میشد و افسرده نبود دیگر خوش قیافه نبود و همین باعث میشد زن او را ترک کند و وقتی زن او را ترک میکرد، افسرده میشد و ...
یک مرد دیگری را میشناختم که درست برعکس این بود.
نویسنده: علی کرمی/ از کتاب «بازیهای من و شانس عزیزم»
زیتون...برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 11 ارديبهشت 1399 ساعت: 19:00
برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 11 ارديبهشت 1399 ساعت: 19:00
دلم رمیده لولی وشیست شورانگیز
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
زیتون...برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 154 تاريخ : پنجشنبه 11 ارديبهشت 1399 ساعت: 19:00